جدول جو
جدول جو

معنی نمت مال - جستجوی لغت در جدول جو

نمت مال
نمد مال، آن که نمد درست کند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم مال
تصویر هم مال
شریک در مال و ثروت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشت مال
تصویر خشت مال
خشت کار، کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمدمال
تصویر نمدمال
کسی که شغلش درست کردن نمد است، نمدساز
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
خشت ساز. خشت زن. خشت درست کن. (از ناظم الاطباء). قالب دار. (یادداشت مؤلف) :
چو قالب بیک مشت گل خشت مال
دهان مرا بسته از قیل و قال.
وحید (از آنندراج).
به آبش چو کف تر کند خشتمال
شود خشت و قالب چو بدر و هلال.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نوردی که نساجان بدان پارچه را هموار کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ دَ رِ)
دهی است از دهستان ززوماهرو از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که 350 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ سِ)
دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی، در 12 هزارگزی مغرب شیرگاه، در منطقه ای کوهستانی و جنگلی و معتدل هوای مرطوب واقع است و 900 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ارز تأمین می شود. محصولش برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ نَ / نِ)
دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، در 3هزارگزی جنوب قلعه نو واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
آنکه به مالیدن نمد مباشرت کند. (آنندراج). آنکه نمد می مالد. (ناظم الاطباء). آنکه از پشم آمیخته با آشی نمد مالد. لبّاد. نمدگر. نمدساز. (یادداشت مؤلف) :
گر سقرلاط تو را هست و نمد می پوشی
سردی است این به نمدمال چه عیب است و عوار.
نظام قاری.
گر شبی وصل نمدمال چو مه دستم دهد
روی زردی بر کف آن پای مالم چون نمد.
سیفی (از آنندراج).
بود از نمدمال نالیدنم
رخ از عجز بر خاک مالیدنم.
وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مالش با دست کسی یا چیزی را، مالش اندام کسی بمشت (در حمام و زورخانه)، تنیبه گوشمال، (کشتی) فنی در کشتی که عبارتست از اینکه حریفان بازو ببازوی هم مالند و مشت زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمدمال
تصویر نمدمال
آنکه پشم و کرک را بمالد و نمد سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمدمال
تصویر نمدمال
کسی که شغلش درست کردن نمد است
فرهنگ فارسی معین
نمدگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نمدمال، نمدزن
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که با گل خشت درست کند
فرهنگ گویش مازندرانی